تخت سنگی گود
دوشنبه 27 خرداد 1398 00:18
این زندگی را که قرض گرفتهام نگاه کن. از راه رفتن در تاریکی میترسی. اما اگر جسور باشی و چند گام جلو بیایی، به دری میرسی که پشت آن باغی سرسبز با درختان رشید، حوضی بزرگ را در آغوش گرفته است. شاید من را ببینی که روی آب شناورم، روی لباس سفیدم خزه بسته و گلهای صورتی کوچک روی سرم هنوز نپوسیده و نریخته. نترس. حالا که من...